سادات موسوي در ايران
« بايد صفحات تاريخ را ورق زد تا سبب كثرت بقعه و بارگاه امام زادگان را در ايران جستجو نمود و اين معلول عواملي است كه تاريخ قرن دوم به وجود آورده است. اين عوامل عبارتند از:
انقلاب ايرانيان و سقوط بنياميّه و روي كار آمدن بنيعباس به ياري ايرانيان از يك طرف و قوّت و قدرت گرفتن سادات طبرستان ــ كه در نيمهي دوم قرن اوّل به ايران آمدند ــ از سوي ديگر همچنين تشيّع مردم مازندران، طبرستان وگيلان و تجمّع سادات علوي در مرو و دعوت امام رضا(ع) و به دنبال آن شهادت امام و متفرّق شدن سادات در ايران از عوامل كثرت بقعه و بارگاههاي امامزادگان در اين سرزمين ميباشد. علاوه بر همهي اينها، موّرخان اولاد امام موسي بن جعفر(ع) را تا شصت نفر نوشته اند كه اكثر آنها به ايران آمدهاند و در نتيجه نسل سادات موسوي در ايران رو به تزايد گذاشتكهاكثراً به شهادت رسيدنديا در گوشهي انزوا، وفات كردند.
اين بزرگواران در مناطق مختلف ايران مسكن ميگرفتند تا از فشار دشمن مصون بمانند ولي با اين حال مورد زجر، ستم و تعدّي قرار گرفته و به شهادت ميرسيدند و پس از شهادت قبورشان مزار عمومي ميشد و علاقهمندان به خاندان عصمت و طهارت گنبد و بارگاههايي براي آنها ميساختند .
از ساداتي كه به ايران آمدند دو دستهي بارز را ميتوان نام برد كه از حجاز ويمن وعراق به ملازمت خاندان اهل بيت براي استفاده از محضر امام رضا(ع)در زمان ولايت عهدي به طرف خراسان رهسپار شدند:
دستهي اوّل: جمعيّتي بودند كه در ركاب حضرت فاطمه معصومه(ع) دختر حضرت موسي بن جعفر (ع) گرد آمدند و از مدينه حركت كردند.(اين عدّه حدود چهارصد نفر بودند.)
دستهي دوم: جمعيّتي بودند كه در ملازمت حضرت احمد بن موسي بن جعفر (ع) «معروف به شاهچراغ »حركت كردند واين جمعيّت را حدود دوازده هزار نفر نوشته اند.
با روشن شدن حال و عاقبت كار اين دو زَعيمْ كه خواهر وبرادر بودند وبراي ملحق شدن به برادر والاتبار خود حضرت علي بن موسي الرّضا كه در مقام ولايت عهدي ظاهر بود حركت نمودند، از سرنوشت امامزادگان ديگر نيز مطلّع خواهيم شد.
در شرح زندگاني حضرت علي بن موسي الرّضا(ع)كه قبل از اين كتاب طبع ونشر يافته است اشاره نمودم كه مأمون عباسي به چند دليل سادات علوي را دعوت نمود و در مرو كه پايتخت او بود تمركز داد. يكي براي آنكه از تعرّض و قيام آنان وحادثهاي نظير حوادث فخ و واقعه يحيي و قتل شصت سيّد علوي وخروج زيد ويحيي فرزندان حضرت سجّاد(ع) در امان بماند و ديگر آنكه آنها را تحت رياست بزرگان علوي زيرنظر بگيرد و لذا ۴۴هزار نفر از سادات را با احترام به مرو دعوت نمود و امام رضا(ع)را با نظر آنها به ولايتعهدي برگزيد وچون بين دو راهي سياست بيچاره شد وزير ايراني خود را كشت وامام رضا(ع) را مسموم نمود و براي دفاع از انقلاب اعراب بغداد و اختلاف بني عباس خود را به بغداد رسانيد.
درضمن براي آنكه از تمركز اين سادات مصون بماند و براي آنكه سادات ديگري از حجاز و عراق و يمن به آنها ملحق نشوند و موجب فتنه نگردند، دستور داد به تمام اطراف وجوانب بخشنامه بفرستند كه هر كجا سادات علوي را ديدند دستگير كنند يا به قتل برسانند.
دسته اوّل
اين دستور موجب شد كه دستهي اوّل سادات علوي كه در ركاب حضرت فاطمه معصومه(س) و جزو مهمترين كاروان سادات بودند وقتي به ساوه رسيدند با مقاومت و ممانعت حاكم دست نشاندهي مأمون روبرو شوند و در نتيجه بعضي اسير شدند و بسياري به قتل رسيدند. البتّه بعضي از آنها فرار كردند و آوارهي كوهها، ارتفاعات، تپّهها و بيغولهها شدند و در اين جريان ۲۲نفر از امامزادگان به شهادت رسيدند كه قبور آنها در ساوه و قم و اطراف آن مزار عمومي مسلمين است.۱
دسته دوم
دومين قافلهي عظيمي كه از حجاز به قصد خراسان حركت كرد قافلهي حضرت امام زاده احمد بن موسي بن جعفر الكاظم (ع) بود كه افراد اين كاروان از رجال سادات وعلما و زُعماي بزرگ علوي بودند. اين كاروان دوازده هزار نفري به طرف ايران آمدند و با مقاومت حاكم فارس مواجه شدند و اكثر آنها يا به قتل رسيدند يا اسير شدند و امامزاده احمد(ع) نيز با شجاعت بسياري مبارزه كردند ولي در نهايت به شهادت رسيدندكه مزارشان در شيراز مطاف ميليونها مردم مشتاق اين سرزمين است. به اين ترتيب دستهي دوم قافله بزرگ علوي نيز شهيد شدند ودر اطراف و اكناف كشور پهناور ايران مدفون گرديدند.
اولاد امام كاظم(ع)
در كتاب عمدة الطّالب آمده است : « امام موسي كاظم (ع) تعداد شصت فرزند داشت كه ۳۷ دختر و۳۳پسر بودند پنج پسر عقب نياوردند: عبدالرحمن ، عقيل ، قاسم ، يحيي و داوود و ۳ نفر از آنها نيز فرزند پسر پيدا نكردند: سليمان ، فضل و احمد . پنج نفر هم در عقبشان اختلاف بوده حسين ، ابراهيم اكبر، هارون ، زيد و حسن و تنها ده نفر عقب داشتند كه اختلافي در اعقاب آنها نيست به اين ترتيب : علي، ابراهيم اصغر ، عباس ، اسماعيل ، محمّد ، اسحق ، حمزه ، عبدالله ، عبيد الله ، جعفر .»
ابونصر بخاري ونقيب تاج الدّين نوشتهاند كه موسي بن جعفر از ۱۳ فرزندش اعقاب وذرّيه داشت بدين ترتيب :
علي الرّضا ، ابراهيم المرتضي ، محمدالعابد و جعفركه كثير الاولاد بودند و زيد النّار ، حمزه ، عبدالله و عبيدالله كه متوسّط الاولاد
بودند و عباس، هارون، اسحاق، اسماعيل، حسن و حسين كه قليل الاولاد بودند .
شيخ طبرسي (ره) در اعلام الوري نوشته امام كاظم (ع) اولاد بسياري داشت كه در تعداد آنها اختلاف است .
شيخ مفيد(ره) مينويسد: امام موسي كاظم(ع)داراي اولاد فراوان بودكه به ۳۷ فرزند پسر و دختر مي رسد، ۱۸ پسر و۱۹ دختر بدين ترتيب:
پسران: (۱)علي الرّّضا (۲) ابراهيم (۳) عبّاس (۴) هاشم از يك مادر (۵) اسماعيل (۶)جعفر (۷) هارون (۸) حسن از يك مادر (۹) احمد (۱۰) محمّد (۱۱) حمزه از يك مادر (۱۲) عبدالله (۱۳)اسحاق (۱۴) عبيدالله (۱۵)زيد (۱۶) حسن (۱۷)فضل (۱۸) سليمان كه از يك مادر بوده اند.
دختران: ۱- فاطمه كبري ۲- فاطمه صغري ۳- رقيّه ۴- حكيمه ۵- امّ ابيها ۶- رقيه صغري ۷- كلثوم ۸- امّ جعفر ۹- لبابه ۱۰- زينب ۱۱- خديجه ۱۲- علّيّه ۱۳-حسنه ۱۴- آمنه ۱۵- بريهه ۱۶- عايشه ۱۷- امّ سلمه ۱۸- ميمونه ۱۹-امّكلثوم
ابن خشاب فرزندان پسر را ۲۰ و دختران را ۱۸ نوشته است و محمّد بن طلحه شافعي از او اقتباس نموده و ۲۰ و ۱۸ را انتخاب كرده است … .
ابن جوزي فرزندان پسر را۲۰ و دختران را هم ۲۰ نفر نوشته و محمّد و عمر را اضافه كرده و در مورد دختران فواطم نوشته كه چهار فاطمه بودهاند … .
صاحب كتاب عمدة الطّالب مينويسد : امام هفتم(ع) ۶۰ فرزند داشته است كه ۳۷ دختر و ۲۳ پسر نقل نموده است . پنج پسر او عقب نداشتهاند… و سه پسر او اولاد پسر نياوردهاند … و پنج پسر داشته كه در اعقاب آنها اختلاف است ،حسين، ابراهيم اكبر، هارون، زيد و حسن و ده فرزند آن حضرت عقب داشتهاند: علي، ابراهيم اصغر، عباس، اسماعيل، محمّد، اسحق، حمزه، عبدالله، عبيدالله، و جعفر .
فرزندان ذكور امام هفتم (ع)
بر اساس آنچه كه ما از كتب تراجم و رجال و اخبار به دست آوردهايم از حضرت اباابراهيم موسي بن جعفر(ع) بيش از همهي ائمّهي معصومين اولاد به جا مانده و از علل آن اين بوده است كه امام كاظم(ع) براي حفظ خاندانهايي كه از مردان علوي و ساير خاندان هاشمي كشته يا متواري و متلاشي گرديدند يا براي تكثير نسل به جهت نقض غرض نمودن هدف بني عباس زنان بسيار گرفت و اولاد بسيار آورد و اكنون در صحايف خاندانهاي تاريخي اسلام كه مينگريم، ميبينيم نسل و ذريه بني هاشم بر اساس « انا اعطيناك الكوثر» كثرت يافتهاند و به طور روز افزون نسل بنيهاشم زياد شدهاند و سادات موسوي و رضوي همه از اين خاندان ميباشند كه احصا و شمارش آنها مشكل ميباشد .
آنچه ما در اين مجموعه نگاشتهايم حاصل مطالعهي صدها جلد كتاب است كه دست چين شده، به نظر خوانندگان عزيز ميرسانيم.
امام رضا، علي بن موسي بن جعفر (ع)
حضرت امام علي بن موسي الرّضا(ع) از پنج اولاد مسلّمي است كه از موسي بن جعفر(ع) به يادگار مانده و عقب داشتهاند و ما شرح زندگاني امام هشتم را در كتابي جداگانه نوشته ايم.
ابراهيم بن موسي (ع)(ابراهيم اكبر)
شيخ مفيد(ره) براي اولاد امام موسي كاظم(ع) مناقب و فضايلي نقل نموده است و از آنجمله مينويسد:« ابراهيم مردي با سخاوت و كرم بود و در ايّام مأمون از طرف محمّد بن محمّد بن زيد بن علي بن الحسين(ع) كه ابوالسَّرايا با او بيعت كرده بود امير يمن شد و تا روزي كه ابوالسّرايا كشته شد و علويان متفرق شدند مأمون ابراهيم را امان داد .»
تاجالدّين بن زهره حسيني در كتاب غاية الاختصار در ذكر اجداد سيّد مرتضي مينويسد: « ابراهيم بن موسي بن جعفر(ع) به نام «امير ابراهيم المرتضي» سيدي جليل و اميري نبيل و فاضلي محترم بود و از پدر و اجدادش نقل حديث نموده است و مردم را به امامت برادرش امام رضا (ع) ميخواند و چون به مأمون خبر دادند او را به شفاعت امام رضا(ع) امان داد و متعرّض او نشد .
ابراهيم در بغداد وفات يافت و نزديك قبر پدرش در مقابر قريش مدفون شد از قول فرزندش ابوسبحة موسي بن ابراهيم بن موسي بن جعفر(ع) گفته شده او اهل عبادت و رياضت بود .
در تاريخ كاظمين مرحوم شيخ جعفر نقدي مينويسد:« در صحن حضرت امام موسي كاظم(ع) دو مقبره است كه مردم به دو فرزند امام نسبت ميدهند يكي قبر امامزاده ابراهيم اكبر و ديگري قبر موسي بن ابراهيم، فرزند ايشان است .» و دربارهي موسي بن ابراهيم بن موسي جعفر مينويسد:«كان صالحاً متعبداً ورعه فاضلا يروي الحديث» و او از روات حديث سلسلة الذّهب است.
علامه مامقاني مينويسد:« شيخ مفيد در ارشاد و طبرسي در اعلام الوري در مورد حضرت ابراهيم(ع) مينويسند:« او مردي شجاع، كريم و والي يمن بوده است و ابوالسّرايا با او در كوفه بيعت نمود و بعداً نزد مأمون مورد تكريم و احترام قرارگرفت .
اضافه ميكنند كه براي هر يك از فرزندان امام موسي كاظم(ع) فضيلت و منقبتي حاصل بوده است .»
فاضل مجلسي در وجيزه و محقّق بحراني در البلغه مينويسند:« ابراهيم بن موسي الكاظم(ع) ممدوح و از روات معتمد بوده است و از اوصياي امام بود و نيز مينويسد ابراهيم اكبر و برادرش ابراهيم اصغر و عباس و قاسم و اسماعيل و احمد از امّ احمد بوده و در وصيّت امام اين چند نفر به رياست امام رضا(ع) وصيّ حضرت موسي كاظم (ع) بودهاند كه دربارهي صدقات عضويت و نظارت داشتهاند .»
ابراهيم اكبر يا امير ابراهيم سر سلسلهي سادات موسوي يمن است . آنچه مسلّم است ابراهيم اصغر به مرتضي ملقّب بوده و قبرش در وسط صحن مقدّس كاظمين است.
۱ دو مقبره در صحن موجود است كه آثار آنرا برداشتهاند يكي ابراهيم اكبر و ديگري ابراهيم اصغر
۲٫ابراهيم بن موسي(ع) از كساني است كه حديث رضوي سلسلة الذّهب را نقل نموده است .
در عمدةالطّالب مينويسد: «موسي بن جعفر دو ابراهيم داشته است ابراهيم اكبر و ابراهيم اصغر . ابراهيم اكبر آن بود كه با ابوالسّرايا در يمن خروج كرد و بلا عقب بود و ابراهيم اصغر ملقّب به مرتضي بود .»
آنچه از مفاد اخبار انساب استفاده ميشود حضرت موسي بن جعفر (ع) دو پسر ابراهيم داشته كه به نام ابراهيم اكبر و ابراهيم اصغر مشهور بودهاند و به شرحي كه ما در كتاب زندگاني حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت زينب كبري (س) و حضرت علي اكبر و علي اصغر عليهماالسّلام نوشتهايم تكرار اسامي و تشابه اسماء موجب اختلاف اخبار انساب شده و دربارهي اولاد حضرت موسي بن جعفر(ع) يك جهت سوم هم داشته و آن فشار عبّاسيان بر محو و قتل آنها بود كه به نام مستعار فراري ميشدند .
به نظر نگارنده ابراهيم اكبر بلا عقب از دنيا رفته و ابراهيم اصغر است كه جدّ سيّد مرتضي ميباشد و مزار يكي از آنها در بغداد در مقابر قريش و يكي از آنها در اصفهان در قريّهي امامزاده نرمي در بلوك برخوار است .
در سلسله اولاد اين ابراهيم خواه بزرگ يا كوچك سادات و علماي با فضيلت و مكرمت بودهاند كه شاخص آنها سيّد رضي و مرتضي و خاندان سيّد صدرالدّين عاملي اصفهان و اجداد و احفاد او ميباشند و بسياري از علماي سادات از اين سلسله بودهاند كه در كتب انساب نام و حال آنها ضبط شده است .
از امامزادههاي مشهور كه ميشناسيم امامزاده محمود در دولت آباد اصفهان در دوكيلومتري شرقي در مزرعه باغ محمود موسوي كه آن مزرعه هم به نام خود آن بزرگوار بوده است و امامزادهشاهبازي در املاك كمشچه اصفهان كه داراي گنبد و بارگاهي است، امامزاده مؤمن در حبيب آباد برخوار و امامزاده ابراهيم و اسماعيل(ع) در زمان آباد نرمي كه به امامزاده نرمي معروف و مشهور است و در برخوار شهرت و مقامي ارجمند دارد و از اطراف و اكناف شهر اصفهان دوستان و مشتاقان به زيارت آن حضرت مي روند و بسيار مجرّب و مورد تقديس و تكريم است .»۱
۱) پايان مطالب و نوشتههاي حسين عماد زاده اصفهاني در كتاب زندگاني امام هفتم (ع)